دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
اشعار پارسی
242,000
دیری است که ما معتکف دیر مغانیم رندیم و خراباتی و فارغ زجهانیم
اشعار پارسی
242,000
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حل معما نه خوانی و نه من
اشعار پارسی
242,000
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
اشعار پارسی
242,000
بمیرید بمیرید درین عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
اشعار پارسی
242,000
گفتم شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که مینمایی هستی؟
اشعار پارسی
242,000
شعر
کلمهها
240,000 ~ 180,000
تیری زد و بگذاشت در این دشت بمیرم آن صید اسیری که نجاتش هدفم بود
اشعار پارسی
242,000
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
اشعار پارسی
242,000
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اشعار پارسی
242,000
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
اشعار پارسی
242,000
آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد
اشعار پارسی
242,000